رضا داودنژاد بعد از گذراندن یک دوره طولانی درمان و به گفته خودش تحمل روزهای سخت بالاخره به خانه بازگشت.
رضا داودنژاد در گفتوگو با ایسنا از دلیل بیماری و روزهای بستری شدن در بیمارستان «نمازی» شیراز گفته است. بخشهای از این گفتوگو را میخوانید:
- اصل داستان مریضی من این بود که زمانی بسیار چاق شدم و چاقی بیش از حد، باعث شد چربی دور کبدم را بگیرد. چهار سال سعی کردم که لاغرتر شوم و چربیهای دور کبد هم شروع کرد به آب شدن. در این شرایط کبد باید دو برابر حالت عادی کار میکرد، اما نکته مهم اینجا بود که من پس از دو سال به دلیل مشغله کاری و بیتوجهی، داروهایی که دکتر برای کم کردن وزن به من داده بود استفاده نمیکردم. در واقع وقتی میدیدم خوب وزن کم میکنم، فکر میکردم همه چیز ردیف است در حالی که کبدم مدام در حال بدتر شدن بود.
- آخرین کارم سریالی بود که عید نوروز با نام «فراموشی» پخش شد. من قبل از این سریال هم چند ماهی بسیار پرکار بودم. در مدتی که در «فراموشی» بازی میکردم، حدود هفت ماه بود که فشار کاری بسیار زیادی را تحمل کرده بودم. همین فشار باعث پیشرفت مریضی من شد. آن زمان خیلی بیحال بودم و اشتهایم کامل از بین رفته بود، اما نمیدانستم مشکلم چیست و مدام سرم را با کار گرم میکردم. آنقدر اشتها نداشتم که در روز شاید فقط یک وعده سالاد میخوردم و آقای سلطانی (کارگردان «فراموشی») و بچههای دیگر میگفتند که تو داری خودکشی میکنی! اما دست خودم نبود اشتها نداشتم.
- کبد عضوی است که اگر ۹۰ یا ۹۵ درصدش دچار مشکل نشود، بیمار متوجه نمیشود که چه بلایی برسر او آمده است. اتفاقا مرگ براثر مشکل کبدی هم درد ندارد. خلاصه اگر یک هفته دیرتر به شیراز منتقل شده بودم به کما میرفتم
- زمانی که به شیراز رفتم، شایعه خیلی زیاد بود. یکسری میگفتند چون فلانی بازیگر بوده، زودتر و خارج از نوبت عملش کرده بودند، در صورتی که مدارک پزشکی من نشان میدهد که چرا بلافاصله پس از انتقال به شیراز زیر تیغ جراحی رفتم.
- در آزمایشهای مربوط به کبد، آزمایشی وجود دارد که «بیلیروبین» هر فردی را اندازه میگیرد و این شاخصه در یک آدم سالم و عادی معادل ۱/۳ است. در بخش ما که مربوط به پیوند کبد در بیمارستان نمازی شیراز بود، بیمارانی که وضعیتشان خیلی حاد بود، «بیلیربیون»شان عدد ۲۵ را نشان میداد، اما هنگامی که از من آزمایش گرفتند دیدند که «بیلیروبین» ۴۰ است! یعنی یک چیزی بعد از وضعیت اورژانسی.
- در کمیسیون پزشکی غیر از تیم دکتر آقای ملکحسینی که دکتر جراح من بودند، باید یک پزشک دیگر هم وضعیتم را تایید میکرد و جالب است که آن پزشک به پدرم گفته بود که برای عمل شاید یکی، دو روز بیشتر فرصت نداشته باشم یعنی تا این حد وضعیتم وخیم بود، اما نمیدانم چرا برخی آن شایعات را مطرح کردند.
منبع: ایسنا